اگر به زبان های مردم و فرشتگان سخن گویم ولی محبّت نداشته باشم، فقط یک طبل میان تُهی و سنج پر سر و صدا هستم.
اگر قادر به نبوّت و درک كلّیه اسرار الهی و تمام دانشها باشم و دارای ایمانی باشم كه بتوانم كوه ها را از جایشان به جای دیگر منتقل كنم، ولی محبّت نداشته باشم هیچ هستم!
اگر تمام دارایی خود را به فقرا بدهم و حتّی بدن خود را در راه خدا به سوختن دهم، امّا محبّت نداشته باشم، هیچ سودی عاید من نخواهد شد.
محبّت بردبار و مهربان است. در محبّت حسادت و خودبینی و تكبّر نیست.
محبّت رفتار ناشایسته ندارد، خودخواه نیست، خشمگین نمیشود و كینه به دل نمیگیرد.
محبّت از ناراستی خوشحال نمیشود ولی از راستی شادمان میگردد.
محبّت در همه حال صبر میکند و در هرحال خوشباور و امیدوار است و هر باری را تحمّل میكند.
نبوّت از بین خواهد رفت و سخن گفتن به زبان ها خاتمه یافته و بیان معرفت از میان میرود، امّا محبّت هرگز از میان نخواهد رفت.
عطایایی مانند معرفت و نبوّت، جزئی و ناتمام است.
امّا با آمدن كمال هر آنچه جزئی و ناتمام است از بین میرود.
موقعی که بچّه بودم حرف های بچّگانه میزدم و بچّگانه تفكّر و استدلال میكردم. حال كه بزرگ شدهام از روش های بچّگانه دست کشیدهام.
آنچه را اكنون میبینیم مثل تصویر تیره و تار آیینه است ولی در آن زمان همهچیز را روبهرو خواهم دید. آنچه را كه اكنون میدانیم جزئی و ناكامل است، ولی در آن زمان معرفت ما كامل خواهد شد یعنی به اندازهٔ كمال معرفت خدا نسبت به من!
خلاصه این سه چیز باقی میماند: ایمان و امید و محبّت، ولی بزرگترین اینها محبّت است.
Comments